دستنـوشتـه های یـه دختـر

حـرف های مشتـرک مـن و شمـا...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افسردگی» ثبت شده است

حال خوب

کاش حال خوب رو هم یجا میفروختن

کاش یجا بود ک میرفتیم و میگفتیم

ببخشید یه ساعت حال خوب لطفا

یا یه روز

یا یه ماه

یه سال

یه عمر

 

اما خب حتما من فقط اندازه ی یه ساعت وسعم میرسید و بعد یه ساعت حال بد اینکه چرا اندازه ی ارزش یه عمر دارایی ندارم رو باید تحمل میکردم

 

حال خوب ناپایدار و حال بد دوبرابر

حسرتای مضاعف

 

شاید زندگی همینه

 

یا فقط زندگی من همینه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حسرت

ما چقد توی زندگیمون حسرت داریم

اندازه ی یه کوه

شاید فک کنیم هر کدوممون از اون یکی حسرتای بیشتری داریم

ولی هر کسی توی زندگیش یه حسرت بزرگ داره

منم یه حسرت بزرگ دارم و بزرگترین حسرتم اینه ک منو نادیده نگیرن

 

از وقتی کوچیک بودم و رفتار بقیه رو میفهمیدم

فهمیدم خیلی نادیده گرفته میشم

شاید حالا بگید از اخلاقته

یا حساسی

اما خب این منم

با همین اخلاق

با این ویزگی ها

 

من توجه همه رو نخواستم

من فقط خواستم در جایگاهی ک هستم دیده شم

چجور بگم براتون

من همیشه کم دیده میشدم

یا اصن دیده نمیشدم

 

مخصوصا توی خانوادم

من از نوجوانی این مشکلو داشتم

من با این نادیده گرفتنا بزرگ شدم

 

من بچه ی آخر یه خانواده ی 7 نفره ام

همیشه میگن بچه کوچک خیلی خاطرخواه داره

اما مو هیشکی دوست نداشت

الان هم دوستم ندارن

ندارن....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰